بسم الله الرحمن الرحیم
اولین نوشته ام را با یک حدیث قدسی آغاز می کنم؛
امام صادق علیه السلام بیان نموده اند که خدای تعالی می فرماید:
" به عزت و جلال و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند که امید هر کسی را که به جز من امیدوار باشد حتماً و حتماً به وسیلۀ نومیدی خواهم برید و لباس مذلت و خواری در نزد مردم را حتماً و حتماً به او خواهم پوشانید و او را از نزدیک شدن به بارگاهم حتماً و حتماً دور خواهم ساخت. آیا در سختی ها جز مرا آرزو می کند و حال آنکه سختی ها همه بدست من است و به جز من امید بسته؟ و با حلقه فکر در خانۀ غیر مرا می زند و حال آنکه کلید درهای بسته بدست من است و در خانۀ من بروی هرکس که مرا بخواند باز است و کیست آنکه در مصیبت هایش مرا آرزو کرد و من رشته اتصال او را با خودم در آن مصیبتها بریدم؟ و کیست آنکه در مقصودی که داشت امید به من بست و من امیدش را قطع کردم؟ نگهداری آرزوهای بندگانم را خودم بعهده گرفتم ولی آنان به نگهداری من راضی نشدند و آسمانهایم را از فرشتگانی که از تسبیح خوانی من ملامتی به خود راه نمی دهند پر کردم و دستورشان دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ولی بندگانم به گفتۀ من اعتماد نکردند. آنکس که مصیبتی از مصیبتهایش شب هنگام بسراغش می آید مگر نمی داند که هیچ کس به جز من بر برطرف کردن آن مصیبت مالک نیست؟ آیا بندۀ من مرا چنین می بیند که من پیش از سؤال کردن آغاز عطا کنم سپس که از من سؤال کنند اجابتشان نکنم؟ مگر من بخیلم که بندۀ من مرا به بخل نسبت می دهد؟ مگر بخشایش و کرم از آن من نیست؟ مگر گذشت و رحمت بدست من نیست؟ مگر من محل آرزوها نیستم؟ پس چه کسی رشتۀ آرزوها را به جز من می تواند قطع کند؟ آنان که آرزومندانند مگر نمی ترسند که به جز من آرزو می بندند؟ اگر همۀ اهل آسمانهایم و اهل زمینم همگی آرزوها داشته باشند، آنگاه من به هر یک از آنها به اندازۀ همۀ آنچه همگی آرزو دارند بدهم به قدر ذره ای از ملک من کم نمی شود و چگونه ممکن است کم شود ملکی که من خودم قیم و برپادارندۀ آن هستم؟ ای بدا بحال آنان که از رحمت من ناامیداند و ای بدا به حال آنکه معصیت مرا بکند و احترام مرا نگاه ندارد."
اولین نوشته ام را با یک حدیث قدسی آغاز می کنم؛
امام صادق علیه السلام بیان نموده اند که خدای تعالی می فرماید:
" به عزت و جلال و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند که امید هر کسی را که به جز من امیدوار باشد حتماً و حتماً به وسیلۀ نومیدی خواهم برید و لباس مذلت و خواری در نزد مردم را حتماً و حتماً به او خواهم پوشانید و او را از نزدیک شدن به بارگاهم حتماً و حتماً دور خواهم ساخت. آیا در سختی ها جز مرا آرزو می کند و حال آنکه سختی ها همه بدست من است و به جز من امید بسته؟ و با حلقه فکر در خانۀ غیر مرا می زند و حال آنکه کلید درهای بسته بدست من است و در خانۀ من بروی هرکس که مرا بخواند باز است و کیست آنکه در مصیبت هایش مرا آرزو کرد و من رشته اتصال او را با خودم در آن مصیبتها بریدم؟ و کیست آنکه در مقصودی که داشت امید به من بست و من امیدش را قطع کردم؟ نگهداری آرزوهای بندگانم را خودم بعهده گرفتم ولی آنان به نگهداری من راضی نشدند و آسمانهایم را از فرشتگانی که از تسبیح خوانی من ملامتی به خود راه نمی دهند پر کردم و دستورشان دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ولی بندگانم به گفتۀ من اعتماد نکردند. آنکس که مصیبتی از مصیبتهایش شب هنگام بسراغش می آید مگر نمی داند که هیچ کس به جز من بر برطرف کردن آن مصیبت مالک نیست؟ آیا بندۀ من مرا چنین می بیند که من پیش از سؤال کردن آغاز عطا کنم سپس که از من سؤال کنند اجابتشان نکنم؟ مگر من بخیلم که بندۀ من مرا به بخل نسبت می دهد؟ مگر بخشایش و کرم از آن من نیست؟ مگر گذشت و رحمت بدست من نیست؟ مگر من محل آرزوها نیستم؟ پس چه کسی رشتۀ آرزوها را به جز من می تواند قطع کند؟ آنان که آرزومندانند مگر نمی ترسند که به جز من آرزو می بندند؟ اگر همۀ اهل آسمانهایم و اهل زمینم همگی آرزوها داشته باشند، آنگاه من به هر یک از آنها به اندازۀ همۀ آنچه همگی آرزو دارند بدهم به قدر ذره ای از ملک من کم نمی شود و چگونه ممکن است کم شود ملکی که من خودم قیم و برپادارندۀ آن هستم؟ ای بدا بحال آنان که از رحمت من ناامیداند و ای بدا به حال آنکه معصیت مرا بکند و احترام مرا نگاه ندارد."
۲ نظر:
سلام
میشه بفرمایید متن عربی این حدیث رو از کجا میتونم پیدا کنم؟ ممنون
سلام
این حدیث شریف را من از ترجمه فارسی کتاب عربی رسالهٔ لقاءالله انتخاب نموده بودم.
ارسال یک نظر